سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگ امام زمان (عج)
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  محمد حسین[121]
 

مهدی جان ، دردم از این نیست که نمی بینمت دردم از این است که شاید ببینمت ولی نشناسمت

  پیوند دوستان
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 27
کل بازدید : 248361
کل یادداشتها ها : 166

1 2 >
نوشته شده در تاریخ 92/6/29 ساعت 2:30 ع توسط محمد حسین


 




 مهدی جان ! 

ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد   نه آنست که فرهاد فرو ریخت


ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت


صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت





می دانم مهربانی تو را آن قدرت هست

که قلبم را چنان وسعتی بخشد که از محبت تو سیراب شود.

عاشق یک لحظه نگاهت هستم یا صاحب الزمان (عج)





میگن پُشت سر مسافر آب بریزی بر میگرده


اشک که از آب زلال تره چرا مسافر من


بر نمی گرده…؟



  



نوشته شده در تاریخ 92/6/24 ساعت 4:1 ع توسط محمد حسین


به دنبال نور

وقتی از نور سخن می گوییم ناگهان نگاهمان به سمت خورشید که منبع نور هستی است جلب می شود و یا نورهای مصنوعی دست ساز بشر ما را به خود رهنمون می سازد که باعث روشنایی و دیدن اطرافمان می شود و چه نعمت بزرگی است نور که اگر نبود ما در ظلمت و تاریکی بودیم و اصلاً وجودمان بی معنی بود.

اما جدای از این نورهایی که ما می بینیم نورهای دیگری نیز هستند که اهمیت آنها از این نورها بیشتر است و خداوند متعال که خالق نور است خود نور واحد و روشنی بخش جهان هستی است همانطور که در قرآن سوره ای به نام نور داریم و خداوند در آنجا خود را نور واحد معرفی می کند آنگاه که می فرماید(الله نورالسموات و الارض) و تاکید می کند که همه هستی در برابر پرتو او ذره ای هستند و این عظمت این هستی و آفردیگار آن را نشان می دهد.

البته خداوند در قرآن کریم تاکید می کند که انسان خلیفه او بر زمین و انواری از نور او در کالبد این انسان خاکی است که اگر تلاش کند و همت بگمارد می تواند نوری از انوار خداوند در جهان شود و تشعشات آن باعث نور در جهان آفرینش شود و به مقام خلیفه اللهی در زمین و در آسمان به قاب قوس اوعدنا برسد.

و همین است که پیامبران،امامان و اولیا الله هستند که به این مقام معنوی می رسند و جز نور خدا هیچ نور دیگری در آنها اثرگذار نیست و هیچ ظلمتی انوار نور آنها را نمی تواند پنهان نماید و از اولیا شهدا به این مقام رسیده اند که در نزد خدا روزی می خورند و همیشه زنده و جاویدان هستند و به قول سید شهیدان اهل قلم آوینی مپندارید که شهدا مرده اند بلکه آنان زنده اند و زمان ما را با خود برده است و ما خاموشانیم.

بله اگر می خواهیم که بدنبال نور باشیم یکی از راه ها دنبالروی از شهدا و حرکت در خط آنان است و به فرموده امام خامنه ای عزیز شهدا ستاره اند باید راه را با این ستارهای نورانی پیدا کرد و حضور در راهیان نور یعنی حرکت به سوی پیدا کردن نور واقعی و گرفتن انرژی از او برای ادامه راه و چه زیبا نامی برای این اردو که راهیان نور نام گرفته است و همه در تلاش هستند که به دنبال نور بروند و به روشنایی برسند...

سرزمین های نور،مکان های مقدسی است که در آنجا اولیا خدا زیسته اند و با دریافت انوار الهی به سوی پرکشیده اند و خدایی شدند و دیگران را نیز دعوت به این راه روشن نمودند.

مناطق عملیاتی،شرهانی،فتح المبین،شلمچه و هویزه مکانهایی نورانی و معراج سعادت انسان هایی شدند که راه را از بیراهه با نور ایمان و اخلاص درک کردند و با نور خود بر تاریکی های درونی و برونی فائق آمدند و جاودانه شدند...

اکنون ما نسل هایی که آن شرایط را درک نکرده و انسان های آن زمانه را ندیده و اکنون نیز بسیاری از آنان در گوشه اذلت هستند را ندیده ایم خود می رویم تا این نورهای مقدس را از معراجشان درک کنیم و با آنان عهد و پیمان ببندیم که از راه روشن و نورانی آنان که راه انبیا و امامان و اولیا است پیروی و همه را دعوت به این نورها می کنیم تا دل زنگار گرفته خود را به سیقل تشعشات این انوار الهی پاکیزه نموده و زندگی ای دوباره را آغاز نمایند و امیدواریم که شهدا که دعوت کننده ما به این راه هستند از ما راضی باشند و ما را در دیا و آخرت در برابر هجمه های شیاطین بیرونی و درونی حفظ و حراست کنند و برای ما دعا کنند تا سربازان شایسته ای برای آقا امام زمان(عج) و حکومت جهانی اسلام باشیم.....



  



نوشته شده در تاریخ 92/6/21 ساعت 12:31 ع توسط محمد حسین


 





به فکر نمازت باش ، مثل شارژ موبایلت!






با صدای اذان بلند شو مثل صدای موبایلت!






از انگشتانت برای ذکر استفاده کن مثل صفحه کلید موبایلت!






قرآن را همیشه بخوان مثل پیام های موبایلت!





امام صادق (ع) فرمودند:

لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛

هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.

فروع کافی، ج3، ص270



  



نوشته شده در تاریخ 92/6/19 ساعت 1:35 ع توسط محمد حسین


بغـــض آمـــده و حـــال مـــرا بـــدکـــرده

جـــزر آمـــده از گـــلوی مـــن ردکـــرده

مـــن ایـــن چـــمدان,تـوساک هارابــردار

بـــدجـــوردلـــم هـــوای مـــشهد کـــرده

 

افسران - یا علی ابن موسی الرضا



  



نوشته شده در تاریخ 92/6/18 ساعت 6:44 ع توسط محمد حسین




  



نوشته شده در تاریخ 92/6/18 ساعت 6:42 ع توسط محمد حسین


ای بهانه تمام اشک های صبح جمعه ام!‏


ناله های ندبه ام!‏

 


چه می شود به این نگاه بی رمق نظرکنی!؟

 

 


ما ،هرروز،هرشب دقدقه هایی داریم ......

دقدقه های کار،زندگی،درآمد و...رادر زندگی روز مره ی پشت سر میگذاریم

ای کاش می شد ما به جای این همه دقدقه های بی فایده کمی دقدقه ی «ظهور» امام زمان را داشتیم .

تا حالا شده دست از زندگی بکشیم وبه امام زمان بگیم «آقا دیگه بدونه شما نمیتونم پس کی ظهور میکنی»

کدوم از یک ما آدما هستیم که ثانیه به ثانیه منتظر امام زمان باشیم همه میگیم آقا بیا همه تلاش خود مون رو میکنیم اما دوباره با کار های بدی که انجام میدیم ظهور امام زمان رو به تا خیر میندازیم...

به امید روزی که همه منتظر واقعی آقا باشیم



  



نوشته شده در تاریخ 92/6/14 ساعت 7:37 ع توسط محمد حسین


داخل که شدیم . دیدم بسیجی نوجوانی توی ستاد فرماندهی نشسته . گفتم:بچه بلند شو برو بیرون .الآن اینجا جلسه اس . یکی از کسانی که آنجا بود سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت:این بچه فرمانده ی گردان تخریبه . جیب هایش را گشتند . فقط یک قرآن .یک زیارت عاشورا و یک عکس که همگی خونی بودند. غلامرضا 17 سال بیشتر نداشت.

 



  



نوشته شده در تاریخ 92/6/14 ساعت 1:52 ع توسط محمد حسین


587760_cionqbhp.jpg



  



نوشته شده در تاریخ 92/6/14 ساعت 1:46 ع توسط محمد حسین


gfdsbvbs.jpg

 

 

 

ته خاکریز .هرکس میخواست او را پیدا کند می رفت ته خاکریز . جبهه که آمد . گفتند بچه است . امدادگر شود .

هرکس می افتاد داد میزد :امدادگر ..! امدادگر ..! اگر هم خودش نمیتوانست دیگرانی که اطرافش بودند داد می زدند :امدادگر ...! امدادگر..!

خمپاره منفجر شد .او که افتاد دیگر کسی نمی دانست چه کسی را صدا کند .ولی خودش گفت :(یا زهرا..! یا زهرا..!



  



نوشته شده در تاریخ 92/6/14 ساعت 7:7 ص توسط محمد حسین


آلبوم تصاویر , گالری تصاویر , گالری موضوعی , آلبوم موضوعی , دفاع مقدس , جنگ هشت ساله , عزاداری در دفاع مقدس , آرشیو موضوعی دفاع مقدس , دیده بانی در دفاع مقدس , ایستگاه صلواتی در دفاع مقدس , انتخابات در دفاع مقدس , مخابرات , نامه نگاری , خلوت و انس در جبهه ,گردان قاطر ریزه , صبحگاه , خشم شب , ورزش در جبهه , ورزش در دفاع مقدسیک سیلی محکم.دستش را گرفت به گونه اش . گفتم :قلدر شدی! بچه های مدرسه رو میزنی ؟دفعه چندمته؟چند دفعه بهت گفتم اینجا ادای اوباش رو در نیار. اگر خیلی زور داری برو جبهه خودتو نشون بده. خیلی ضایعش کردم .آن هم جلوی جمع . فردا نیامد مدرسه .پس فردا هم .سراغش را گرفتم .گفتند رفته جبهه



  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ