سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگ امام زمان (عج)
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  محمد حسین[121]
 

مهدی جان ، دردم از این نیست که نمی بینمت دردم از این است که شاید ببینمت ولی نشناسمت

  پیوند دوستان
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 14
کل بازدید : 252290
کل یادداشتها ها : 166

نوشته شده در تاریخ 92/6/14 ساعت 7:2 ص توسط محمد حسین


دفاع مقدس ، جنگ هشت ساله ، نوجوانان  در دفاع مقدس ، آرشیو موضوعی دفاع مقدس - 05گفتند بچه است عملیات نرود. گریه کرد زیاد. یک کوله پشتی دادند پر از باند و پنبه .گفتند امدادگر باش.عملیات شروع شد.مجروح پشت مجروح.سر یکی دو ساعت همه وسایلش تمام شد.خواست برود جلو که یک مجروح دیگر آوردند.با کمربند دستش را بست.مجروح بعدی را آوردند آستین های لباسش را پاره کرد و پایش را بست ... مجروح آخر را کول کرد و برگرداند عقب .توی راه همه یک جوری نگاه میکردند . وقتی رسید عقب دید از لباس هایش هیچی نمانده .جز شرت و نصف زیر پوش.








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ